از اربعین ۸۳ تا اربعین ۴۰۳
شوق زیارت و لذتی ماندگار ✍️ناهید ابراهیمی
مدتی بود که رژیم صدام سقوط کرده بود و دلهای هزاران و میلیونها عاشق کربلا و لمس آن ضریح شش گوشه که سالها تمنا و آرزو و خیال بود، حالا دیگر دور از دسترس نبود، به شوق زیارت می تپید.
یک روز تا تاسوعا و عاشورای حسینی مانده بود، اتوبوس از تهران به سمت ایلام در حرکت بود، صندلی جلویی را یک مرد میانسال گرفته بود و با یک ساک کوچک که جلوی پایش گذاشته بود.
در حالی که با شوق از سفرش برای مرد کنار دستی صحبت می کرد در حین سوال هایش بیشتر از مهران و مرز می پرسید که جوان بغل دستی با شوق جوابش را می داد.
آخر سر پرسید،« عراق الان قانون و نظم خاصی نداره، نیروهای آمریکایی همه اش را اشغال کرده اند باز هم می خواهی بروی؟!!!»
مردم میانسان نفس بلندی کشید و گفت؛ «چه سوالی اگر بمیرم هم مهم نیست بعد از سالها دیگر لمس آن ضریح از قاب تلویزیون برایم رویا نیست، من باید بروم حتی اگر بمیرم.»
شور و شوق عجیب آن مرد برای زیارت کربلا را تنها در رزمندگانی که پیشانی بند یا حسین (ع) یا زهرا(س) می بستند و راهی جبهه ها می شدند در سالهای جنگ وقتی خیلی کوچک بودم ، دیدم و بعد از این همه سال این اشتیاق و ذوق چیز دیگری بود.
خنکی نسیم از اتوبوس که پیاده می شدیم، صورتم را لمس می کرد و چشمم به آن مرد میانسال بود که گویا بوی یار را در این نزدیکی ها استشمام کرده بود، به دنبال پیدا کردن سواری برای مهران می گشت.
آن شب با همه خستگی راه وقتی به خانه رسیدم ماجرای آن مرد میانسال را با شوق برای مادرم تعریف کردم، مادر لبخندی زد و گفت: خوش بحالش حتما میره…
روزها به سرعت می گذشت و هر روز به شمار افرادی که راهی مرز مهران می شدند تا به کربلا سفر کنند، زیادتر می شد ، شوق و علاقه عجیبی وجود همه را گرفته بود.
چند نفری که رفته بودند از عراق که بازگشته بودند از شوق و لذت زیارت تعریف می کردند و حال و هوایی دیدار یار…
هر روز شمار زائران بیشتر و بیشتر می شد و مهران و جاده های ناهموار و پیچ در پیچ و باریکش شلوغتر…
مردم با شور و علاقه خاصی در مسیر زائران و جاده های ورودی ایلام می رفتند و با در دست گرفتن تابلوهای دست نوشته اسکان صلواتی از زایران خسته می خواستند که راهی خانه هایشان شوند.
هنوز از موکب و حسینه و هیات های ساماندهی شده خبری نبود و کسی نبود که لیوانی آب خنک به دست زائران بدهد اما مردم ایلام و مهران با عشق و ارادتی که به ابا عبدالله داشتند به پیشواز آنان می رفتند و برای استحمام و پذیرایی و استراحت مردم را دعوت به خانه هایشان می کردند.
بسیاری ها در قالب گروه های چند نفری همراه بلدیه های راه از راههای مرزی به عتبات عالیات می رفتند برخی ها هم در مسیر با برخورد با مین در مناطق مرزی یا گم شدن در بیابان جانشان را از دست می دادند.
در همان سال ۸۳شمار تلفات زائران هر روز زیاد و زیادتر می شد به حدی که تا رسیدن خانواده متوافیان اجساد آنها در پزشکی قانونی که همجوار خبرگزاری ایرنا بود نگهداری می شد.
اجساد به حدی زیاد بود که سردخانه پزشکی قانونی جایی برای نگهداری آنها نداشت، به ناچار دو کامیون بزرگ یخچال دار داخل محوطه پزشکی قانونی گذاشته بودند که اجساد داخل آنها بود و هر روز شمار زیادی از اقوام و آشنایان این افراد برای شناسایی اجساد آنها مراجعه می کرد.
هوا گرم بود و به خاطر بوی مشمیز کننده اجساد ما جرات روشن کردن کولر را نداشتیم و مجبور بودیم درها و پنجره ها را ببندیم.
آن روزها با همه خاطرات زیبا و تلخش گذشت، ما می نوشتیم از مشقت سفر، کمبود امکانات، نبود زیرساخت های مناسب، شوق مردم برای زیارت، مهمان نوازی ایلامی ها، تصادفات و سوانح جاده ای، نا آگاهی کافی از مرز، وجود مین در مناطق مرزی و دهها و صدها گزارش می نوشتیم.
چه روزهایی بود سخت، تلخ، دردناک و حتی شیرین که افرادی از لذت و شوق زیارت خود می گفتند و با خوشحالی تمام لمس آن ضریح شش گوشه را توصیف می کردند.
سالهای به تندی سپری شد و حالا بعد از گذشت ۲۰سال اکنون جاده ایلام- مهران به خوبی توسعه یافته و بسیاری از پیچ هایش اصلاح شده است.
حال موکب های خدمات رسانی، مرکز فوریت های پزشکی، بیمارستانهای مجهز ، پایگاه های امداد جاده ای و هلال احمر، نیروهای پلیس و راهور و انتظامی، پدافند هوایی و ارتش و امنیتی و سپاه و همه بنیادها و عاشقان ابا عبدالله در مسیرهای منتهی تا کربلایی معلی از استانهای مختلف آمده اند تا رنج سفر از صورت زائران یار بزدایند.
سفر مقامات ارشد کشوری و لشکری برای برقراری امنیت و آرامش سفر اربعین این حرکت بزرگ معنوی حال رنگ و بوی دیگری گرفته است.
دیگر از آن همه مشقت و کمبود امکانات و نبود زیرساخت ها خبری نیست، حالا پارکینگ بزرگ برکت آنچنان صدها خودرو را در خود پارک و ساماندهی می کند، آنچنان میلیون ها زائر در مرزهای خروجی به سمت عراق سفر می کنند که
گویی به استان همجوار می روند.
این روزهای خوش اربعین شاید به نوعی مدیون همان روزهای تلاش و قلم زنی خبرنگاران گمنام دهه های قبل است که با عشق و ارادتی خاص به نوشتن می پرداختند و همه کمی و کاستی ها را منعکس می کردند.
از اربعین ۸۳ تا اربعین ۴۰۳ قریب ۲۰ سال گذشته و یاد همه آن روزها هر سال برای ما تداعی می شود و وقتی دوباره شوق نوشتن و نگارش گزارش و خبر اربعین و انعکاس این کنگره بزرگ می کنیم ناخداگاه رد همان خاطرات در ذهنمان تداعی می شود.
حالا سفر بسیار راحت تر از قبل شده اما همه این حرف ها و خاطرات و رنج آن مشقت ها باز هم یادآور می کند که اربعین حسینی و شوق زیارت یار لذتی است ماندگار که گذر روزگار از شیرینی آن کم نخواهد کرد.
حالا اربعین هر سال باشکوهتر از سال قبل برگزار می شود و ما همچنان به شوق همان زائران و به عشق آن ضریح شش گوشه باز هم در جاده در انتظار زائر و به دنبال سوژه ناب برای نگارشیم.
هنوز هم مرز بین المللی مهران به دلیل کوتاهی مسافت تا عتبات عالیات و امنیت یکی از پر ترددترین کانونهای سفر زایران در ایام اربعین و سایر روزهای سال است.
به امید روزی که این استان مرزی با توجه مسئولان از امکانات مناسب تری نظیر زیرساخت ریلی و هوایی برای تردد آسان زائران بهره مند شود.
مرز بین المللی مهران تا کربلایی معلی تنها ۳۰۰کیلومتر فاصله دارد و یکی از امن ترین مرزهای ورودی به کشور عراق محسوب می شود.
گزارش: ناهید ابراهیمی
برچسب ها :ابا عبدالله ، اتوبوس ، اربعین ، اربعین۴۰۳ ، اربعین۸۳ ، ارتش و امنیتی ، اسکان صلواتی ، بیمارستانها ، پایگاه های امداد جاده ای ، پدافند هوایی ، پلیس و راهور ، تاسوعا ، رژیم صدام ، زائران ، زیارت کربلا ، سپاه ، شوق زیارت ، عاشق کربلا ، عاشورای حسینی ، عتبات عالیات ، عراق ، مرکز فوریت های پزشکی ، مهران ، موکب ، نیروهای آمریکایی ، هلال احمر
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰