اسفند را قدم بزنیم * پروین صمیم نیا
پروین صمیم نیا – بهمن ماه که تمام میشود حسی دیرین و نوستالژی به سراغمان می آید که هم ما را شاد میکند و هم غمگین؛ غمگین به یاد روزهای خاطره انگیزی که خوب یا بد گذشتند و شاد به خاطر اینکه باز نوروز زیبا از راه میرسد و فرصتی ارزنده برای دورهم جمع شدن و زمانی برای جشن گرفتن در کنار عزیزانمان فرآهم می شود.
با دیدن پرتقال ملس اسفند ماه ته تغاری سال، دلمان برای خاطرات شب عید غنج میرود، دیدن ماهی قرمز و سبزه و بوی عود خاطرات نوروز سالهای گذشته را در ذهن تداعی میکند.
اسفند که از راه میرسد حال و هوای عید را هم با خود میآورد و آدمی را ناخودآگاه به تکاپوی پیش از عید وامیدارد و برای گشتن و خرید کردن و چرخی در بازار زدن ترغیب میکند حتی اگر چیزی نخریم و به قول خودمانی فقط نگاه کنیم تا کمی روحیه مان شاد شود.
هر سال با شور و شوقی وصف ناشدنی، بدون هیچگونه واهمهای به تمامی مغازههای شهر سر می زدیم از میوه فروشی و عطاری و پوشاک گرفته تا خرید سبزی برای سبزی پلوی شب عید، همه را چرخی میزدیم و راضی یا نیمه راضی به خانه بر میگشتیم تا حداقل لبخند را برلب کوچکترهای خانه مهمان کنیم.
اما دومین اسفندی است که با ورود ویروس کرونا حال و هوای دیارمان با سالهای قبل متفاوت شده است و دیگر حس و حالی برای خرید وجود ندارد، اون تکاپوهای قدیم دیگر رخت بربسته اند.
کرونا همه را خسته کرده، بیشتر از هر زمان دیگری خستهایم، آرامش را از مردمان دیارمان گرفته، مدتهاست که دیگر عید حال و هوای قدیم را ندارد شاید عمو نوروز هم کرونا گرفته و ما بیخبریم.
یکرنگیهای عید دیگر رنگ باخته، جای تازیانه بیرحم گرانی بر صورت هموطنانم سخت خودنمایی میکند، مردم دیگر تاب و توان خرید نان خالی را هم ندارند، سفرهها رونق پیشین را ندارند، اگر رونقی هم باشد دیگر خبری از اون صفای قدیم نیست.
این تلخیها دلتنگم میکند، مدتهاست که دیگر اسفند را دوست ندارم نه حال و هوای خرید کردنش را و نه این هول وولا و تکاپویی را که به جان آدمی می اندازد.
ماهها در خانه بودهایم، شستهایم، رُفتهایم، رعایت کرده ایم، جایی نرفته ایم، دلتنگ یک گردش و خرید بی واهمه هستیم.
کاش زمانی برسد که مثل سال های گذشته همهی اسفند را یک نفس و بدور از هرگونه دلهره بدویم.
اما نه، ما ایرانی ها به جای اینکه در اسفند که ایستگاه پایانی سال است سرعتمان را کم کنیم فقط میدویم بدون اینکه نفسی تازه کنیم، سرعتمان را بیشتر و بیشتر میکنیم که هر چه زودتر به خط پایان این ماه عجیب برسیم.
ماهها زحمت میکشیم، حاصل زحمت یازده ماه را در این ماه برباد میدهیم چه ماه عجیبی است اسفند.
ما یازده ماه را بی وقفه دویدهایم، درد و رنج و ناخوشی را به جان خریده ایم با این حجم از مشکلات روحی و خاطرات بد و دلتنگی چطور میتوانیم باز تمام مغازههای سعدی را سربزنیم و قیمتها را باهم مقایسه کنیم؟ مگر میشود این همه بغض و اضطراب و دلتنگی را که یازده ماه برگوشه دلمان نشسته را نادیده بگیریم؟ نه اشتباه میکنیم اسفند را نباید بدویم بلکه باید خستگی هایمان را در کنیم.
بیاییم در ایستگاه پایانی سال به خودمان استراحت دهیم، بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا لبخند را برلب همنوعی بنشانیم، نفسی چاق کنیم، چایی تازه دمی بنوشیم و اسفند را عاشقانه قدم بزنیم.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰