نقدی واقع گرا بر تحلیلهای تخیلی، با تاکید بر علل عدم تحقق
جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا از منظر جرم شناسی امنیت و پیشگیری

نگاه اقتصاد – یکی از هزینههای جنگ احتمالی آمریکا علیه ایران: در یک مثال ساده بمباران یمن، فلسطین، لبنان و امثالهم بسیار از نظر اقتصاد و سیاسی تفاوت دارد با ناامنی و موشک باران آرامکو یا دبی و فرار سرمایه و… است
نویسنده: دکتر سیدمحمّدرضا موسوی فرد
مقدمه:
بدون تردید کسانیکه با الفبای علوم سیاسی و روابط و سیاست بین الملل حتی به نوعی حقوق کیفری آشنا هستند نیک میدانند استفاده از زور، قوای نظامی و خیلی مسائل معمولاً عقل سلیم حکم میکند یکی از گزینههای روی میز و آخرین مرحله است، اما اگر هدف تحلیل گر نشان دادن رسانهای خود باشد آنرا به عنوان یکی از گزینههای اول معرفی میکند اینجاست که تحلیل از واقعیت گرایی فاصله میگیرد و به مطلوب گرایی شخصی نزدیک میشود. هر جنگی خواسته یا ناخواسته هزینههایی به دنبال دارد اگر بر اساس تئوری هزینه و فایده هاوارد بکر نیز بدان بنگریم یقیناً مبتنی بر واقعیات به نتایج دیگری میرسیم. اینجا به برخی ابعاد واقعی و نتایج این گزینه علیه ایران میپردازیم:
*از منظر منطق حوادث اخیر:
در طول دوسال گذشته اسرائیل (از هر جنایتی فروگذار نکرد) و آمریکا (هر نوع حمایتی را انجام داد)، فلذا با این پیش فرض یقیناً این ائتلاف سیاسی و نظامی در محاسبات خود میدانند که «ایران»؛ حوثیها، حماس یا حزب الله نیست وقتی هنوز نتوانستهاند حماس را در چند کلیومتری سرزمینهای اشغالی با هجمه هوایی، زمینی اطلاعاتی و غیرو این ائتلاف کامل شکست دهند چطور میتواند با این وسعت سرزمینی و قدرت نظامی و موشکی که مؤلفههای قدرتی هستند که (قطعاً دارای زوایای پنهان است رسانهای نشده این یعنی؛ دقیقاً ناکجا آباد فقد اطلاعات نظامی محور ائتلاف عبری آمریکایی و گاها عربی») از قدرت واقعی است، چطور میتوانند ایران را شکست دهند که هزینه گزاف و نامعلومی برای آنان به دنبال نداشته باشد.
*از نظر مقایسه بسیار ساده براساس قدرت دریایی آمریکا:
وقتی که به قول خود آمریکاییها حوثیها به عنوان نیروی نیابتی ایران (در حالی که در واقعیت چنین نیست) میتوانند چندین بار برای ناوگروه یواساس ترومن موشک باران کنند تازه از موشکهای پرقدرتتر استفاده نکردهاند که کاملاً این ناو جنگی و تجهیزات آن غرق شود، از دور دستها ناو دیگری تحت عنوان ناو هواپیمابر «وینسون» به کمک آن میآید، به عنوان اولین مفروض این بحث، در ثانی با در نظر گرفتن اینکه در حالت مخاصمه جنگی هدف گیری این ناوها در آبهای آزاد در حالت عادی بسیار ساده و هدف مشروع نظامی محسوب میشود. ایران براحتی میتواند آنها را هدف قرار دهد (بدون محدودیتهای عرفی و حقوق بین الملل و محدودیتهای متصور در خشکی) پس عقلا و منطقاً با کشوری که بازدارندگی موشکی بالای ۲۰۰۰ هزار کلیومتری دارد از لحاظ دریایی با داشتن دو ناو جنگی در منطقه نمیشود مقابله کرد. اینجا محاسبه هزینه و سود مهنای تله گذاری نظامی و دریایی و قایقهای تندرو سپاه و نقطه استراتژیکی بنام تنگه هرمز و امثالهم است. با تذکر این نکته که چنین محاسباتی بسیار ابتدائی و پیش پا افتاده است.
*جنگ آغاز شده تعرفهای ترامپ گزینه هزینه زای نظامی ندارد (اقتصاد سیاسی و نظامی)
اگر به وِیژگیهای روحی و روانی ترامپ دقت کنیم و مضافاً به پیشینه حرفهای، همچنین به شعارهای انتخاباتی اخیراش و با در نظر گرفتن تجریه اول او در کاخ سفید و انتقادات مکرری که به سیاستهای حمایتی مالی از جو جوزف بایدن بابت هزینههای جنگ اکراین و جنگ اسرائیل و فلسطین داشت در مییابیم دونالد جی ترامپ بیشتر به فکر خود نمایی و نمایش قدرت صلح طلبی و رویکردهای احیای اقتصاد آمریکاست که جنگ تعرفهای بخشی از این علمکرد و صحه گذاشتن واقعی برای اثبات این مفروض است. اینجاست که وجود ایران مقتدر برای اینکه ترامپ بتواند از اعراب با “ایران هراسی” برای حفظ تاج و تخت باجهای آنچنانی بگیرد یک ضرورت انکارناپذیر در چنین شخصیتی است. اگر ایران تضعیف شود در نتیجه محملی برای باج دهی اعراب به ترامپ با این مقابل هنگفت وجود ندارد، همه می دانیم ایران تقریباً از زمره اقتصاد جهانی ساقط است میتواند برای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس هزینههایی را بتراشد که آنها را به چند دهه عقبتر برگرداند در نتیجه ترامپ یکی از منابع درآمدی بالقوه خود را از دست نمیدهد.
*بحران تعرفه با بحران انرژی قابل جمع بستن نیست؛
ترامپ را اگر در قالب تئوری مرد دیوانه اما یک تاجر منعفت طلب نیز بنگریم در یک محاسبه ساده میداند کوچکترین اقدام نظامی علیه اهداف هستهای ایران میتواند با توجه به موقعیتهای سوق الجیشی تنگه هرمز و باب المندب جنگ انرژی و نوسانات اقتصادی را به بالاترین سطح خود برساند این یعنی بطلانی بر شعارهای خود ترامپ و علمکرد اقتصادی وی پس قطعاً ریسک این حمله را نمیپذیرد.
*از نظر نیروی هوایی و زمینی:
شاید نقطه قوت آمریکا تصور گردد البته منکر این قضیه نمیشویم ولی باید دانست استفاده از آنها میتواند خاک کشور میزبان آن یا ناویی که جنگده از آن بلند شده است را با مشکلات فراوانی روبرو کند عملاً اتمام این جنگ در دست آمریکا نخواهد بود احتمال دارد دیگر نیروهای محور مقاومت جبهههای دیگری را علیه محور آمریکا اسرائیلی و گاها عربی باز کنند که این هزینهها دیگر به سادگی حبران نخواهد بود در یک مثال ساده بمباران یمن، فلسطین، لبنان و امثالهم بسیار از نظر اقتصاد و سیاسی تفاوت بسیاری دارد با ناامنی و موشک باران آرامکو یا دبی و فرار سرمایه به طرز وحشتناکی از این کشورها شروع خواهد شد، در نتیجه عقلی و منطقی است کشورهای عربی که میزبان پایگاههای هوایی آمریکا هستند اجازه حمله به خاک ایران را از آنجا به آمریکا ندهند، اینکه ایران بارها اعلام کرده است کشورهای مشارکت کنند و مضافاً جزیره دیه گو گارسیا را موشک باران میکند. اعراب متحد آمریکا قطعاً چنین وضعیتی را نمیپسندند. اما در خصوص اسرائیل، این رژیم نیز در تهاجمیترین حالت خود هم نتوانست به آسمان ایران برسد، در نتیجه بدون حمایت آمریکا تهدیدی این چنینی متصور نیست. در خصوص بخش نیروی زمینی وسعت ایران و موانع ژئوپلتیک جغرافیایی تجربه ناموفق عراق و افغانستان برای ترامپ منفعت محور به هیچ وجه متصور نیست.
*پایگاههای آمریکا در منطقه، برای تاثیرگذاری و حفظ برتری نظامی است نه عملیاتی:
بدون تردید در صورت کوچکترین مخاصمه پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه ایران اعلام کرده است هدف مشروع نظامی ماست این در حالی است که آمریکا به هیچ وجه دوست ندارد این پایگاهها مورد تعرض قرار گیرد شاهد مثال نیز در اتفاقات حمله اسرائیل بود که آمریکا با صراحت لهجه به ایران اعلام کرد که ما هیچ گونه دخالتی در این اقدام نداشتهایم یک نمونه کوچک از ارزش حفظ این پایگاهها برای آمریکا همین مسئله است.
*برآیند مختصر:
بسیاری دلائل دیگر که ما بدین نقطه نظر میرساند احتمال هرگونه جنگ گسترده علیه ایران با چنین وضعیتی نزدیک به صفر است ولی شرارتهای محدود از سوی اسرائیل و امثالهم شاید صورت پذیرد ولی آن هم تا چراغ سبز آمریکا و شخص ترامپ نباشد نتانیاهو جرات چنین اقدامی ندارد اگر خطر جنگ نظامی را میخواستیم گوشزد کنیم آمریکای دوره جورج بوش پسر در سال ۲۰۰۲ بسیار قویتر و با بهانه مشروعتر حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و دکترین دفاع جنگ پیش دستانه و بالتیع ایران نیز ضعیفتر و حضور پررنگتر در مرزهای غربی و شرقی ایران بسیار واجد شرایط تر از آمریکای دوره ترامپ برای چنین جنگی با ایران بود.
برچسب ها :آمریکا ، ائتلاف نظامی ، اقتصاد آمریکا ، ایران ، بازدارندگی موشکی ، پیشگیری ، تحلیلهای سیاسی ، تضعیف ایران ، جرمشناسی امنیت ، جنگ احتمالی ، جنگ تعرفهای ، حزبالله ، حوثیها ، دکتر سیدمحمّدرضا موسوی فرد ، روابط بینالملل ، سیاست ترامپ ، قدرت دریایی ، محاسبات استراتژیک ، نیروهای نیابتی ، نیروی نظامی ، هزینههای جنگ
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰