تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۲

بدسرشتی و دون‌مایگی دنیا در نظر پروین عباس چشم‌وهام | شاعر، مدرس و پژوهشگر

بدسرشتی و دون‌مایگی دنیا در نظر پروین عباس چشم‌وهام | شاعر، مدرس و پژوهشگر
تهران- پروین اعتصامی عامل تمامی ناملایمات زمانه را از چشمان روزگار می‌بیند بنابراین همواره نام دنیا را با صفات دون همراه می‌سازد. در میان درون‌مایه‌های گوناگونی که در اشعارِ پروینِ اعتصامی مشاهده می‌شود برشمردن صفات و اعمال ناپسند گیتی، ابیات بی‌شماری را به خود اختصاص می‌دهد.

در میان درون‌مایه‌های گوناگونی که در اشعارِ پروینِ اعتصامی مشاهده می‌شود برشمردن صفات و اعمال ناپسند گیتی، ابیات بی‌شماری را به خود اختصاص می‌دهد. در این اشعار، شاعر از روزگار می‌نالد و دنیا را با نام‌های متنوّع، دون و پست می‌خواند. از ابتکارات پروین در این‌گونه اشعار، بهره‌گیری از آرایه‌های ادبی چون استعاره، تشبیه و تشخیص است.
پروین عامل تمامی ناملایمات زمانه را از چشمان روزگار می‌بیند بنابراین همواره نام آن را با صفات دون همراه می‌سازد. به عبارت دیگر، ابیات انگشت‌شماری در دیوان پروین، مشاهده می‌شوند که او دنیا را با صفات پسندیده همراه سازد یا به جانب‌داری از آن بپردازد. گاه این شیوه به صورت موصوف و صفت مقلوب هم مشاهده می‌شود:
ز بداندیش فلک چند شوی ایمن/ ز ستم‌پیشه جهان چند کشی استم

او از اسامی گوناگونی برای دنیا استفاده می کند، نام‌هایی چون چرخ، جهان، گردون، گیتی، گنبد، هستی، دهر، دنیا، روزگار، فلک، افلاک، سپهر، قضا، قدر، دوران، زمان، زمانه، زمین، ایّام و… . درواقع شاعر بیان می‌کند که دنیا مانند فردی حیله‌گر، هزاررنگ است و با اسامی مختلف و مستعار، دائما مشغول فریب دادن انسان‌هاست. او همه‌ این اسامی را دارای یک مفهوم می‌داند:

مردم‌کشی دهر، بی‌سلاح است/ غارت‌گری چرخ ناگهان است

کس در جهان مقیم به‌جز یک‌نفس نبود/ کس بهره از زمانه به‌جز یک‌زمان نداشت

جفای گیتی و کج‌گردی سپهرِ بلند/ اگرچه توسنی آخر تو را نماید رام

درین دو روزه‌ هستی همین فضیلت ماست/ که جور می‌کند ایّام و ما شکیباییم

قضا نیامده ما را ز باغ خواهد برد/ فلک بکاهدمان هرچه ما بیفزاییم

دنیا محلّ کوچ و عبور است

از دیدگاه پروین اعتصامی، دنیا محلّ کوچ و عبور است؛ دنیا پلی متحرّک است که زندگانی بر روی آن، حادثه آفرین است. دنیا قفسی است که با رهایی از آن به آخرت پیوند می‌خوریم. دنیا چاهی ظلمانی و ژرف است که با تلاش و همّت، انسانِ گرفتار می‌تواند با رهایی از آن به رستگاری برسد.

آن کس که از این چاه ژرف تیره/ با سعی وعمل رَست، رستگارست
پروین بنابراعتقادات مذهبی که دارد انسان را چون کشاورزی می‌شمارد که در آسیای دنیا با انجام اعمــال صالح و شایسته، می‌تواند از آن بهره ی مثبت بَرَد و به رستگاری و خوشبختی نهایی برسد.

دهقان تویی به مزرع ملک وجود خویش/ کارتو همچو غلّه و ایّام آسیاست

کسی که در این کشتزار،کار و عبادت ندارد همچون کسی است که ازبرداشت محصول محروم است.

آن کاو به کشتزار عمل گندمی نکشت/ اندرتنور روشن پرهیز نان نداشت
آری پروین چه زیبا سروده است:

روزگار و دنیای فانی چون میدان مسابقه‌ای است که هم بُرد دارد و هم باخت، هم گوشمالی دارد و هم گوشواره، بُردن و دست یافتن به گوشواره، زمانی میسّر می شود که انسان دست از هوای نفس بردارد وترک تعلّقات کند.

کارهستی گاه، بُردَن شد، زمانی باختن/ گه بپیچانند گوشت،گه دَهَندَت گوشوار

گاه پروین اعتصامی دنیا را دریایی بی‌کران می‌پندارد

از نظر پروین اعتصامی دنیا کژدمی است که نبایستی از روی غفلت و نادانی بر روی آن، پاگذاشت زیرا طبیعت عقرب نیش زدن است. ضمناً ناصر خسرو نیزچه زیبا سروده است که:

آزرده کرد کژدم غربت جگرمرا/ گویی زبون نیافت زگیتی مگر مرا
گاه دنیا همچون اژدرماری است که نباید دست نوازش و مهربانی برسر آن کشید. بلکه دنیا کژدم و ماری است کشنده و مهلک که با فاصله گرفتن از آن و با روی آوردن به عرفان و تقوای الهی و پرهیزکاری می‌توان از خطرات آن در امان ماند.

پای غفلت چه نهی بردُم این کژدُم/ دست شَفقت چه کَشی بر سر این اژدر
حال که دنیا مارگزنده و کُشنده است و هیچ مارگیری از آن در امان نخواهد بود پس چه بهتر که برای گرفتار نشدن به مار دنیا با انجام اعمال صالح و شایسته، خود را گرفتار اژدرهای دنیا نسازیم.

در جایی دیگر پروین اعتصامی دنیا را دریایی بی‌کران می‌پندارد و انسان آگاه و هوشمند را کسی می داند که از طوفان و حوادث دریایی بیندیشد و همیشه درپی راه چاره و رهایی باشد.

ای شده شیفته ی گیتی و دورانش/ دهر دریاست بیندیش ز طوفانش

دنیا گرگی گرسنه و دیوی سیاه دل است که در کمین شکار انسان به سر می‌برد؛ پس دنیا شکارگاه انسان است. عاقبت چه باید کرد؟ با زین کردن اسب معرفت می‌توان از گرفتار شدن به دست چنین خطراتی در امان ماند.

مَچَر آزاده که گرگ است در این مَکمَن/ مخور آسوده که زهراست در این معجون

در پایان پروین اعتقاد دارد که دهر، باز شکاریست که عاقبت ما را شکار خواهد کرد. به هر تقدیر، انسان اسیر و گرفتار باز دنیا دربرابر این بازحریص شکاری، چشمانش بسته خواهد شد و مرغ جانش راخواهدگرفت.

بدزد زتو باز دهر این کبوتر/ گرش پرببندی وگر بَرپَرانی

منبع: ایرنا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.