تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۷

از آبادی کلی کلی تا بلندای عاشقی با شهید تقی رحیمی مقدم

از آبادی کلی کلی  تا بلندای عاشقی با شهید تقی رحیمی مقدم
نگاه اقتصاد -فرشته قاسمیان - وسط تابستان، گرمای هوا همه را کلافه کرده بود، همه مردم آبادی به کارهای روزانه خود مشغول بودند، انگور ها رسیده بودند.

 

 نسیم خنکی که از بلندای مانشت می وزید، خستگی را از تن اهل آبادی می زدود، اهالی روستا اما، حتی در میانه آن نسیم خنک عصرگاهی نگران و دلتنگ چیزی بودند. عصر ها در آبادی بوی دلتنگی می پیچید، انگار بوی پیراهنی خونین که فضا را عطر آگین می کرد.

اوایل مرداد ماه ۶۲ برای اهل آبادی، روز بسیار غمباری بود؛ روزی که فرزند ایل سوار بر رخشش در میان آتش و دود به آبادی برگشته بود؛ اما این بار ساکت و آرام بود و  مانند همیشه  لبخند زیبایش را نثار مادر و هم ایلیاتی هایش نکرد.
اشک راه دیدگان را سد کرده بود و  این بار جسم خونین «تقی» آمده بود.

شهید تقی رحیمی مقدم  یکی از آن پاکان بیشمار است که برخاسته از صفا و راستی ایل بود.

در آن روز های سخت، هیچ کس عمق ترس از دست دادن را در چشمان مادرش  ندید، مادر روایتگر مهری است که هیچ کس جز خودش نمی تواند با آن آشنا باشد، مادرش چقدر در کنار گندمزار و شقایق های وحشی برای فرزندش دعا کرد که خدایا خود نگهدارش باش:

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر

در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت

تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب

جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

این جوان رعنا وقتی به دیدار اهل آبادی می آمد، یک دنیا شور و شوق را با خود می آورد، به بزرگ و کوچک سر می زد، از احوال همه می پرسید، ریش سفیدان را تکریم می کرد و دستان چروکیده مادربزرگ ها را  را می بوسید زیرا می دانست که تنها این دست ها هستند که به عرش خدا راه دارند، هر جا می رفت خنده های مهربانش همراهش بود، به جبهه که می رفت کلی دعای خیر بدرقه راهش بود.

جوان رشیدی اهل آبادی ما،  در جبهه حکایت دیگری داشت، شیر بی مثال میدان های جنگ که  ارتفاعات میمک او را به خوبی در خاطر دارند، کله قندی هرگز او را فراموش نمی کند، او که در هر عملیاتی با جوانمردی مبارزه می کرد و همرزمان زخمیش را رها نمی کرد  تا زمانی نیروهای امدادی می رسیدند، او در اکثر مناطق عملیاتی حاضر بود.

جوانی به وسعت اصالت و صفای ایل، کودکیش و نوجوانیش در کنار مردان و زنان ایل سپری شده بود‌ و‌ درس مهر و وفاداری و عشق به وطن همیشه از میان بزرگان ایلات اصیل بر می خیزد.

روحش شاد و یادش گرامی باد

پاسدار شهید تقی رحیمی مقدم فرزند آقا بگ  در سال ۱۳۲۹ در خانواده ای ایلیاتی و اصیل در روستای کلی کلی از توابع کارزان و از ایل خزل به دنیا آمد.

این شهید گرانقدر از همان دوران کودکی شور حسینی در وجودش بود و در عزاداری امام حسین به شدت گریه می کرد.

شهید تقی در عنفوان جوانی ثابت کرد که شجاعت و سلحشوری ایل را با به خود ارث دارد، تربیت ناب ایل او را قهرمانی مخلص با آورده بود، ایشان  در سال ۱۳۴۶با دختری از ایل خود ازدواج نمود و ثمره ی این ازدواج دو دختر و سه پسر می باشد، تا قبل از شهادت در جبهه به گواه همرزمانش شجاعت های  بسیاری از خود نشان داد.

 این شهید گرانقدر سر انجام در ۱۷ مرداد سال ۱۳۶۲در عملیات والفجر ۳در منطقه مهران بر اثر جنگ با دشمن و اصابت ترکش به هر دو پا به مقام عظیای شهادت نائل شد.

 

 

 

 

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.