تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۸

‍ بوی نرگس زارهای تپه های کودکی ما * حشمت اله کرمی نژاد

‍ بوی نرگس زارهای تپه های کودکی ما   * حشمت اله کرمی نژاد
نگاه اقتصاد - حشمت اله کرمی نژاد/*  بخش نخست

 

در یکی از روزهای بارانی زمستانهای دهه شصت در روستای زادگاهم در شهرستان بدره ی ایلام که به گمانم یک روز تعطیل هم بود و نرفتن به مدرسه، شیرینی آن روز بارانی را برایم دلچسب تر کرده بود دم درب باز شده حیاط خانه مان از بارش یکریز و مداوم باران و همینطور صدای شر شر ناودانها لذت می بردم.

مادرم به رسم دیگر روزهای پرتعداد بارانی در آن روزها ،در خانه «ترخینه» همان آش محلی و خوشمزه روزهای بارانی را روی اجاق گذاشته بود و من در انتظار بازگشت به خانه و خوردن ترخینه بودم. در همان لحظه سیاوش؛همان مرد میانسال همسایه بالایی ما با پالتویی خیس از باران از کوچه کنار خانه ما در حال گذر بود. همزمان با نزدیک شدن به درب خانه ما و همان جایی که من زیر باران ایستاده بودم عطر مست کننده ای در هوای بارانی اطراف خانه ما پیچید که من تا آنروز چنین عطر خوشبویی به مشامم نخورده بود.

سیاوش به من که رسید چند شاخه از یک بغل گل خوشبویی که در آن روزهای آخر زمستان با خود می برد و من بعدها فهمیدم گل نرگس هستند را به من داد و به مسیرش ادامه داد. گلهای نرگسی که در بغل سیاوش بودند در میان ساقه های بلند و سبزشان همانند پالتویی که به تن داشت و همانند تمام صورت و موهای سرش خیس باران بودند و همین شاید باعث شده بود بوی آنها بیشتر در آن هوای بارانی پراکنده شوند.

من سراسیمه آن چند شاخه گل نرگس را به خانه بردم و مرتب آنها را می بوییدم و با بوییدنشان سرمست و شادمان می شدم. همان روز پدرم به من گفت که آن شاخه های نرگس را درون یک لیوان آب قرار دهم تا برای چند روز دیگر همچنان با طراوت و خوشبو بمانند. در چند روزی که آن گلهای نرگس درون لیوان بودند من بخشی از وقتم را با آنها سپری میکردم.آن گلها در مدت چند روز گلهایشان بیشتر شد و درون همان لیوان هایشان نیز سر از پرده بیرون آورده و تبدیل به گلهای زرد و سفید شدند.

روزهای بعد از پدرم خواستم تا در کوهستانهای اطراف منطقه مان، محل روییدن آن گلها را به من نشان دهد.در یک روز جمعه دیگر که من مدرسه نبودم پدرم مرا به آن کوهستان ها و به میان سبزه زارها و تپه های تازه سرسبز شده ای برد که پر از گللهای نرگس تازه روییده شده شده بود.مزرعه هابی حیرت آور و طبیعی از گل نرگس که من تا آن روز به وجود لذت بخش شأن توجه نکرده بودم. من همزمان اسم آن مناطق را که پر از بوته های گل نرگس بود نیز به خاط سپردم.

بیشترین تعداد از گلهای نرگس و در واقع بزرگترین مزرعه طبیعی گل نرگس آن موقع بالای تپه ای برزگ و سرسبز و در پایین دست چشمه ای به نام «کنی بی» در دامنه های کلیرکوه بود.جاری شدن همیشگی چشمه «کنی بی» تپه بسیار زیبا و سرسبزی را به وجود آورده بود که بهترین رویشگاه را برای بوته های نرگس به وجود آورده بود. گله هایی که آنروزها برای چرا به آن مناطق می آمدند برخی از شاخه های نرگس ها را می خوردند اما ساقه ها و گلهای نرگس برایشان خوردنی نبود. من هم آنروز با کمک پدرم یک بغل از آن گلهای نرگس را چیده و پر از شور و هیجان و سرمست از بویشان،عصر به خانه آوردم. روزهای بعد هم در یک دره زیبا در روبروی روستای آبچشمه شهرستان بدره درهمان نزدیکی به نام «نرگسه» با یک رویشگاه دیگر از گلهای نرگس آشنا شدم. آن رویشگاه در پایین دست یک صخره و کمر که چند درخت بالای آن روییده بود قرار داشت. وسعت آن نرگس زار از وسعت نرگس زارهای «کنی بی» کمتر بود اما در یک منطقه امن تر و دور از دسترس قرار داشتند.

 

بعدها در جمعه های دیگر، رویشگاههای کوچکتری از نرگس زارها را پیدا کردم که یکی از آنها بالای غاری بنام «درشکفت» باز هم در روبروی روستای آبچشمه قرار داشت که پایین آن یک پرتگاه ترسناک بود.

اما بعدها بزرگترین کشفیات ما درباره گل نرگس و بزرگترین رویشگاههای طبیعی گل نرگس را روی صخره های دره باستانی «دربند» پیدا کردیم. این رویشگاههای طبیعی نرگس برخی از آنها در دسترس انسانها بودند اما برخی از آنها بالای صخره های چند ده متری بودند که حتی تصور رفتن به آنجا و قصد چیدنشان نفس ها را در سینه حبس می کردند.

نرگس زارهای روی صخره های «دربند» به نوعی در امتداد نرگس زارهای «کنی بی»،«نرگسه» و «درشکفت»و شاید هم منطقه ماژین بودند، مزرعه هایی همجوار هم که هزاران سال پیش احتمالا به روش گرده افشانی تکثیر شده بودند.

موضوع شگفت آور درباره نرگس زارهای دربند این بود که بسیاری از آنها روی صخره های بلندی بودند که طی قرنها دست هیچکس به آنها نرسیده بود و یقیناً کسی هم آنها را نبوییده بود. آنها هر ساله در همان جایگاه بلندبالایشان می روییدند، به اطراف خود طراوت می دادند،پرنده ها در کنارشان چهچهه سر می داند و بعد هم بدون اینکه دست کسی به سمتشان برسد پژمرده شده و تا سالی دیگر و زمستانی دیگر به خواب می رفتند.

ادامه دارد…

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.