تاریخ انتشار : شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۶

حاشیه‌های سفر پنج روزه آیت‌الله رئیسی به آمریکای لاتین؛

چند نمای‌ متفاوت از سفر به سرزمینِ سرسبز انقلاب‌های سرخ

چند نمای‌ متفاوت از سفر به سرزمینِ سرسبز انقلاب‌های سرخ
تهران -  «می‌گفت نشونه‌گیری فیدل در تیراندازی خوب بود. از خودشم تعریفی کرد و گفت نشونه‌گیری منم هم در دوره‌ی جوونی خوب بود، هم الآن! آقای رئیسی بِهش گفت خاطراتت رو بنویس بده فیلمش رو بسازن. گفت باشه، من می‌نویسم ولی فیلمش رو شما بسازید!».

به گزارش حوزه دولت ایرنا، سفر پنج روزه منطقه‌ای رئیس جمهوری اسلامی ایران به سه کشور آمریکای لاتین (ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا) که دوشنبه ۲۲ خرداد ماه جاری آغاز شد و روز جمعه (۲۶ خرداد) با چندین دیدار، بازدید، سخنرانی و امضای ۳۵ سند همکاری پایان یافت، حاشیه‌های جالبی داشت که چند روایت از آن را با هم مرور می‌کنیم:

پرده اول: یک روز ۳۲ ساعته تا اون ور دنیا!

آفتاب دنبالمون می‌دوید ولی بِهمون نمی‌رسید؛ انگار سرعت هواپیما بیشتر بود! مقصودی داشت از رئیس‌جمهور توی هواپیما مصاحبه می‌گرفت که صدای اذان مغرب به وقت تهران از توی گوشیم بلند شد و با دستپاچگی صداشو قطع کردم! با گذشت حدود ۱۵ ساعت، توفیق اقامه نماز بر فراز آسمان نشد! بالاخره رسیدیم کاراکاس. ساعت ۱۲:۳۰ ظهر بود و معنایش این‌که تا ۱۰ ساعت دیگه نباید فکر خواب کرد!

ونزوئلا کشوری با ۲۷ میلیون نفر جمعیتِ اکثراً مسیحی، دارنده بیشترین ذخایر نفت دنیا (۲۴ درصد نفت دنیا) و دارای هشتمین ذخایر گاز دنیا و دارای معادن غنیِ سنگ‌ آهن و طلا و الماس هست که در مدت هشت سال همزمان با دوره استقرار دولت تدبیر و امید در ایران! دچار بحران شدید اقتصادی و رشد منفی شده و تجارت خارجی‌اش از حدود ۱۱۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۲ به ۱۰ میلیارد دلار در ۲۰۲۱ می‌رسد! و البته اخیراً اوضاع‌ِشون در حال بهتر شدن است و رشد اقتصادی‌شون مثبت شده.

بزرگ‌ترین صادرکننده‌ها به ونزوئلا، چین و آمریکا، برزیل، هند و ترکیه هستند؛ ما البته بعد از تقریباً یک دهه سردیِ روابطِ تجاری، حجم تجارت‌ِمون ظرف یک سال اخیر از ۲۰۰ میلیون دلار در سال ۱۴۰۰ به ۳/۶ میلیارد دلار رسیده است.

پرده دوم: آب کردن میعانات گازی روی آب!

از سال ۷۷ با سر کار آمدن «هوگو چاوز»، روابط دوجانبه با ایران تقویت شده؛ به نحوی که آقای خاتمی ۳ بار، احمدی‌نژاد ۶ بار و روحانی فقط یک بار برای شرکت در اجلاس غیرمتعهدها به اینجا اومدن. اولش فکر می‌کردم به‌خاطر شرایطِ بد اقتصادیِ ونزوئلا، معنای این رابطه دوجانبه یعنی کمک کردن ما به اونا ولی کم‌کم متوجه شدم داستان جور دیگری‌ست! مثلاً ایران تا حالا دو تا نفتکش بزرگ ساخته که هردوتاشم با سفارش ونزوئلایی‌ها بوده که هر پول دوتاشم گرفته و تحویلشون داده و بخش قابل توجهی از ۷۵ میلیون بشکه میعانات گازی ایران که سال‌ها روی آب روی کشتی مونده بود رو اینجا آبش کرده‌اند!

پرده سوم: همسایه علیه همسایه!

ونزوئلا حدود ۲۰۰ سال پیش توسط «سیمون بولیوار» از استعمار اسپانیا مستقل شده و مردم عموماً دارای روحیاتِ ضد امپریالیستی هستن و مخلوطی از سرخپوست، سفید اروپایی و سیاه آفریقایی با روحیه آرام، با محبت، عاشق موسیقی و رقص و بسیار اجتماعی هستند و زبانشون هم اسپانیاییه. به‌دلیل حضور استعمارگران اروپایی، خبری از آداب و سُنَنِ قدیمی این کشور نیست. بعد از دوران استقلال، در نظام دوقطبی حاکم بر جهان، گرایشات چپِ سوسیالیستی بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ این کشور حاکم شده است؛ البته در سال‌های اخیر متأثر از چین اصلاحاتی در اقتصادشون انجام شده.

ونزوئلایی‌ها، آمریکا رو دشمن درجه‌ی یک و عامل بدبختی‌شون می‌دونن که تحریمشون کرده. این‌که تعداد زیادی از کشورهای همسایه‌ی ایالات متحده ازش بیزارن و افتخارشون به روحیاتِ ضد امپریالیستی و انقلاب علیه سلطه هست، خیلی جالبه!

در مذاکرات مشترک رؤسای جمهور دو کشور، «نیکولاس مادورو» نکات جالبی گفت. «پیشرفت به‌جای بی‌ثباتی»؛ او با لحنی انقلابی و به قول خودشون ضد امپریالیستی گفت: «دنیای چندقطبی بر علیه امپریالیسم آمریکا و اروپا خواهد بود و در این سال‌ها آمریکا و غربی‌ها تلاش کردند ایران را بی‌ثبات کنند ولی هرچه‌بیشتر زور زدند، ایران قوی‌تر و پیشرفته‌تر شد».

پرده چهارم: بریکس به‌جای دلار!
وقتی آقای رئیسی گفت در مرحله اول باید حجم تجارت‌ِمون رو به معادل ۱۰ میلیارد دلار برسونیم، مادورو گفت: «بله؛ حجم تجارت ما باید در میان‌مدت به حدود ۱۰ میلیارد دلار برسد و شاید هم دیگر دلاری نباشد؛ مثلاً بشود «۱۰ میلیارد بریکس» یا چیزی دیگر! مرحله بعد سقف ۲۰ میلیارد مطابق دلار»!

پرده پنجم: ژنرال سلیمانی در مقبره بولیوار!
آیت‌الله رئیسی از «سیمون بولیوار» تمجید کرد و بعدشم از حاج قاسم گفت که نمادِ مقاومت در مقابل نظام سلطه و چپاول اموال ملت‌ها بود. مادورو هم ضمن تأیید حرف همتای ایرانی خود گفت: «در سال ۲۰۱۸ حمله وحشیانه‌ای از آمریکا به زیرساخت‌های انرژی ما کرده بودند؛ ژنرال سلیمانی به اکیپی دستور داد تا حمله سایبری را کشف کنند و کمک زیادی به ما کرد. خیلی‌ها در جریان نیستند اما من یادم هست و به او ادای احترام می‌کنم و سردیس ایشان را در مقبره‌ی سیمون بولیوار نصب خواهیم کرد».

پرده ششم: مهمان‌نوازیِ ونزویلایی!

«سخنرانی در اجتماع چند هزار نفری جوانان نخبه و دانشجوی ونزویلایی» آخرین برنامه رئیس جمهوری اسلامی ایران در کاراکاس بود. جوونا بسیار شاد و پر انرژی بودن. از چند ساعت قبل سالن پر شده‌ بود و منتظر حضور «نیکولاس مادورو» و مهمان او «سید ابراهیم رئیسی» بودن. در ابتدای ورود به سالن قبل از خواندن سرود رسمی جمهوری اسلامی، رؤسا پشت میز روی سِن قرار گرفته بودن و جوونای حاضر به احترامشون سرپا بودن و داشتن سرود «ای ایران ای مرز پرگهر» رو می‌خوندن. با خودم گفتم فکر کن ما بخواهیم به زبان اسپانیایی یکی از سرودهای ملّّی اونا رو بخونیم؛ خیلی کار سختیه!

مادورو به آیت‌الله رئیسی تعارف کرد بشینه ولی رئیس‌جمهور ایران به احترام جمع حاضر که ایستاده بودن ننشست و گفت بذار تموم بشه؛ بعدشم که سرود ملّی کشورمون رو خواندن و سخنرانی‌ها شروع شد؛ سخنرانی آقای رئیسی خیلی با استقبال جوونا مواجه شد و چند بار ابراز احساسات کردن! مخصوصاً وقتی که از جایگزینی دلار با پول ملّی کشورها گفت، سالن منفجر شد!

پرده هفتم: شروع از همین امروز!

آقای رئیسی در قرار پایانی، کتاب خاطرات «سلول ۱۴» مقام معظم رهبری به زبان اسپانیایی رو به مادورو هدیه داد. مادورو کتاب رو گرفت و گفت «ایشون مرد بزرگی هستن. من همین امروز خواندن این کتاب رو شروع می‌کنم»!

پرده هشتم: ۱۶ ساعت فاصله دوبرادر!

آخرش هم که موقع بدرقه، آقای رئیسی از مهمان‌نوازی ونزویلایی‌ها تشکر و از مادورو برای سفر به ایران دعوت کرد، مادورو هم ضمن استقبال از این دعوت گفت «ما و شما گرچه ۱۶ ساعت با پرواز با هم فاصله داریم ولی با هم برادر و متحدیم. من به‌زودی در خانه خودم (ایران) خواهم بود!» و حاج آقا هم بلافاصله گفت: «به قول ما ایرانی‌ها، قدمت روی چشم!».

پرده نهم: دوقلوها!

بعد از ورود به ماناگوا، مستقیم رفتیم کاخ ریاست جمهوری نیکاراگوئه. تشریفات متفاوتی برای استقبال از رئیس‌جمهور ایران تدارک دیده بودن. استقبال در میدان انقلاب شهر انجام شد. اینجا بیش از ۶۰ درصدِ جمعیتِ حدوداً هفت میلیون نفریش، زیر چهل سال سن دارن. شاید برای همینم بود که حدود چهارصد – پانصد نفر از دخترو پسرای جوون هم اومده بودن مراسم استقبال رسمی به‌عنوان نمادِ جوانیِ جمعیت. سرودهای ملّی رو خوندن و بعدشم سخنرانی اورتگا. دو واحد (یک ترم تحصیلی!) تاریخ انقلاب نیکاراگوئه و مبارزه با امپریالیسم گفت! حسابی خسته شدیم اما ختمِ به خیر شد. بعد از ذکر خیر از امام خمینی، از انقلاب ما و انقلاب خودشون که تقریباً همزمان اتفاق افتاده بود به‌عنوان «انقلاب‌های دوقلو» یاد کرد و آخر صحبت‌هاشم اسم حاج قاسم رو آورد و گفت به احترام ژنرال سلیمانی یک دقیقه سکوت می‌کنیم! خستگی‌مون در رفت، ولی این اولین باری بود که به‌جای تکبیر و صلوات به احترام کسی باید سکوت می‌کردم!

پرده دهم: این‌بار نماز حاج‌آقا توی کاخ ریاست جمهوری نیکاراگوئه!

بعد از پایان مراسم استقبال رسمی از آقای رئیسی در کاخ ریاست‌ جمهوری در ماناگوا قرار بود مذاکرات رسمی مشترک شروع بشه اما از اونجایی که از اذان مغرب گذشته بود، وقتی وارد کاخ شدن، آیت‌الله رئیسی از اورتگا و هیأت همراهش خواست تا چند دقیقه‌ای منتظر بمونن تا ایشون نماز بخونه، بعد بیاد برای آغاز مذاکرات مشترک و همینطوری هم شد. ایشون نمازش رو خوند و اورتگا و همسرش (معاونش) و وزرا هم یک ربع – بیست دقیقه‌ای منتظر بودن تا جلسه شروع بشه! بعدشم که مذاکرات یه دو ساعتی طول کشید؛ البته خصوصی و بدون حضور خبرنگاران و رسانه‌ها!

پرده یازدهم: سرزمین انبه و سیگار برگ!

کوبا خیلی کشور متفاوت و جذابی بود؛ خیابوناش نمایشگاه ماشین‌های قدیمی و در و دیوار خیابونا نمایشگاه عکس‌های چگوارا و فیدل کاسترو. کشوری در همسایگیِ ایالت فلوریدای آمریکا با ۹۰ مایل دریایی فاصله اما انقلابی و بیزار از سلطه‌جویی آمریکا. گوانتانامو هم بخشی از خاک کوبا در جنوب این کشور و در خلیجی‌ست که سال‌هاست در اِشغالِ آمریکایی‌هاست. اقتصاد ضعیفی داره؛ تقریباً چیزی به نام فروشگاه و خرید کالا توسط مردم وجود ندارد و همه‌چی رو کوپنی بین مردم توزیع می‌کنن اما مردمانی بسیار محترم و با محبتن.

رئیس‌جمهورشون در مذاکرات مشترک می‌گفت: «مطمئنم این سفر نقطه عطفی در روابط تاریخی دو کشور خواهد شد و از این‌که ایران یک بازیگر مهم در بازار کوبا شود استقبال می‌کنیم». رفتیم ضیافت. سُنّت‌ِشون اینه که بعد از ضیافت، سیگار برگ تعارف می‌کنن اما نمی‌دونم چرا بچه‌های تشریفات خودمون، ما رو از این آیتمِ ضیافت محروم کرده بودن!

پرده دوازدهم: انتقال فناوری به‌خاطر «برادری»!

آقای رئیسی و رئیس‌جمهور کوبا به اتفاق از مرکز مهندسی ژنتیک هاوانا بازدید کردن. در تولید واکسن انواع بیماری‌ها در دنیا جزو کشورهای پیشرو هستن. در راه‌اندازی مرکز ژنتیک پاستور به ما کمک کرده بودن و تنها کشوری در دنیا هستن که وقتی کرونا اومد، واکسن تولیدی خودشون بالاخص واکسن کودکان (پاستو کواک) را با همه دانش و فناوری‌اش به پاستور منتقل کرده بودن.

می‌گفتن می‌دونستیم هیچ کشوری در دنیا به ما و شما واکسن نخواهد داد و فناوری این واکسن رو فقط به خاطر «برادری» به ایران منتقل کردیم. یک دوز واکسن برای خودمون تولید می‌کردیم، یک دوز برای ایران! البته می‌گفت ما هم محصولاتِ پاستور رو برای مصرف خودمون و همینطور صادرات به کشورهای دیگه‌ی آمریکای لاتین از شما می‌خریم.

آقای رئیسی هم تشکر کرد و گفت: «بله؛ اینا به ما واکسن نمی‌دادن ولی خودمون ساختیم و صادرکننده واکسن کرونا شدیم. یک واکسن هم با کمک شما و پنج نوع واکسن دیگه که مستقلاً تولید کردیم». بعدشم دستور داد کارگروه مشترک «زیست فناوری» بین ایران و کوبا تشکیل بشه. رئیس‌جمهور اینم به همتای کوبایی‌اش گفت که «شما در بایوتکنولوژی خوب پیشرفت کردید، ما هم در نانوتکنولوژی و می‌تونیم با همکاری هم سرعت پیشرفت‌ِمون رو زیاد کنیم».

پرده آخر: مبارزه همچنان باقی‌ست!

بعد از پایان برنامه‌های استقبال رسمی در کاخ ریاست‌ جمهوری هاوانا، همه‌ی هیأت رو فرستادن فرودگاه، فقط خود رئیس‌جمهور با وزیر خارجه رفتن برای ملاقات با «رائول کاسترو» برادر «فیدل» که خودش هم از مبارزان قدیمی انقلاب کوبا با امپریالیسم و هم‌رزمِ فیدل بوده و حالا به‌نوعی رهبر معنوی کوبایی‌هاست و البته پروتکل‌های سفت و سختی هم داره؛ حتی سخت‌تر از رئیس‌جمهور کوبا و مهم‌تر این‌که با هر مقام خارجی هم ملاقات نمی‌کنه!

استقبال گرمی از آقای رئیسی کرد و بهش گفت برنامه‌ی فشرده‌ای داشتی در این چند روز سفر به آمریکای لاتین و خسته شدی! آیت‌الله رئیسی گفت نه؛ من خسته نیستم، دشمن خسته است! اولش متوجه نشد ولی بعد که دوزاریش افتاد، خندید! با این‌که ۹۲ سالشه، اما پُر انرژی و بانشاط بود و کلی هم خاطره برای تعریف کردن داشت! گوشاش سنگین بود و سخت می‌شنید. می‌گفت به‌خاطر صدای تیر و تفنگ دوران مبارزه است. از خودش تعریفی هم کرد و گفت نشونه‌گیریم در تیراندازی، هم در دوره‌ی جوونی خوب بود، هم الآن! می‌گفت نشونه‌گیری فیدل هم در تیراندازی خوب بود.

آقای رئیسی بِهش گفت خاطراتت رو بنویس بده فیلمش رو بسازن. گفت باشه، من می‌نویسم ولی فیلمش رو شما بسازید! دیگه توی ملاقات خصوصی حدوداً یک‌ ساعته نمی‌دونم چی گذشت. آخرش هم پیرمرد با سختی پله‌ها رو تا پای ماشین اومد بدرقه…/ایرنا

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.