تاریخ انتشار : جمعه ۱۱ آذر ۱۴۰۱ - ۲۳:۱۲

نگاهی به فرایند تحریک قومیت‌ها در تاریخ معاصر ایران

بازی تکراری با مهره گریز از مرکز

بازی تکراری با مهره گریز از مرکز
تهران- فعال کردن گسل‌های قومی در راستای اهداف تجزیه‌طلبانه فرایندی مربوط به امروز و دیروز نیست بلکه طیفی از بازیگران خارجی اعم از قدرت‌های بین‌المللی و برخی دولت‌های منطقه‌ در طول تاریخ معاصر ایران بارها به آن توسل جسته‌اند.

ناآرامی‌هایی که از روزهای پایانی تابستان امسال کلید خورد، در استان‌های مرزی کردستان و سیستان و بلوچستان ویژگی‌های خاصی یافت به شکلی که گروه‌های تجزیه‌طلب به ویژه در غرب کشور دست به تحرکاتی کم‌سابقه زدند؛ تحرکاتی که پاسخ موشکی جمهوری اسلامی را برای منهدم ساختن کانون این گروه‌ها در پی داشت. در سیستان و بلوچستان نیز تلاش‌های زیادی صورت گرفت تا از طریق افزایش قربانیان درگیری‌ها و راه‌انداختن تقابل مذهبی میان شیعه و سنی، افتراق و ناامنی روندی تصاعدی پیدا کند.

همزمان با حضور مسئولان لشکری و کشوری در استان سیستان و بلوچستان، بسیاری از ناظران سفر رئیس‌جمهوری به کردستان را نیز اقدامی در راستای مقابله با تحرکات یادشده مورد توجه قرار داده‌اند؛ سفری که در جریان آن آیت الله «سیدابراهیم رئیسی» ضمن بهره‌برداری از طرح‌هایی نظیر آب‌رسانی و نیز دیدار با اقشار مختلف مردم در دهم آذرماه اظهار داشت: دشمنان مثل همیشه دچار یک اشتباه محاسباتی شدند. تصور کردند که می‌توانند با اقدامات تروریستی و اغتشاش به اهداف خود برسند. درحالی که مردم کردستان، که ریشه‌های بسیار عمیقی دارند، مگر با این تکانه‌ها می‌لرزند؟

در این پیوند، تاثیر عناصر خارجی بر وقایع اخیر در قالب دخالت برخی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به منظور تحریک تمایلات جدایی‌طلبانه در مناطق مرزی غیرقابل انکار و نیازمند بررسی است؛ مساله‌ای که مسبوق به سابقه بوده و مدیریت آن نیازمند بازخوانی تجربیات گذشته ایران در این زمینه است.

برای واکاوی این موضوع با دکتر «جواد حق‌گو» کارشناس روابط بین‌الملل و عضو هیات علمی دانشگاه تهران به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آنچه در ادامه می‌خوانیم حاصل گفت‌وگو با این استاد دانشگاه است؛

تنوع قومی در کشور هم می‌تواند فرصت باشد و هم تهدید

بحث وجود تکثر اقوام در جوامع مختلف و شکل‌گیری حرکت‌های تجزیه‌طلبانه یکی از موضوعات مهمی است که چالش‌های زیادی را برای کشورهای مختلف ایجاد کرده است. این موضوع در رابطه با ایران به عنوان کشوری که به لحاظ تمدنی سابقه چندین هزار ساله دارد و از اقوام، مذاهب و فرهنگ‌های مختلف تشکیل شده هم صادق است. این وضعیت در طول تاریخ معاصر به شکل خاص همواره چالش‌هایی را به وجود آورده است . البته اینکه به این مساله به عنوان فرصت یا تهدید پرداخته شود، موضوع دیگری است که نیاز به واکاوی دقیق دارد.

تمام دنباله‌های اقوام مرزنشین ایرانی در تاریخ بخشی از جغرافیای سیاسی یا حوزه تمدنی ایران بوده‌ و همین وضعیت می‌تواند فرصت‌هایی بی‌نظیر برای کشور ایجاد کند

اساسا نباید این موضوع را از نظر دور داشت که وجود تنوعی از اقوام هم می‌تواند فرصت باشد و هم تهدید. درباره تهدیدات منتج از چنین وضعیتی رویکردهای نظری مختلفی وجود دارد؛ رویکردهایی که هر کدام از منظری خاص به تهدیدات حاصل از وجود این تنوع پرداخته‌اند. در یک تقسیم بندی کلی دو رویکرد کلان را می توان شناسایی کرد؛ یکی بر پایه عوامل درونی و دیگری بیرونی.

ظرفیت‌های قومیتی بر بستر محرومیت‌زدایی

رویکرد نخست ناظر به عوامل درونی است. این رویکرد مرکز ثقل خود را روی عوامل و متغیرهای داخلی کشورها قرار می‌دهد و بحث اصلی خود به محرومیت نسبی اقوام به خصوص قومیت‌هایی معطوف می‌سازد که در مناطق مرزی کشور متمرکز هستند.

طرفداران این رویکرد بر این نظر هستند که اگر دولت‌ها در زمینه موضوعاتی چون فقرزدایی و محرومیت‌زدایی اقدامات مطلوبی انجام دهند و مناطق مرزی توسعه قابل توجهی پیدا کند، نه تنها احتمال شکل‌گیری و آغاز اقدامات گریز از مرکز و حرکت‌های تجزیه‌طلبانه کم می‌شود، بلکه در شرایطی که دنباله‌های این اقوام در منطقه (کشورهای دیگر ) وجود داشته باشند، آنها تمایلات الحاق‌گرایانه برای پیوستن به ایران پیدا می‌کنند.

به عنوان نمونه اگر تدبیر و سیاست درستی بر وضعیت اقوام مرزنشین ایران مثل آذری‌ها، بلوچ‌ها، کردها، اعراب و حتی ترکمن‌ها اعمال شود، باعث می‌شود دنباله این اقوام تمایلات الحاق‌گرایانه برای پیوستن به ایران پیدا کنند، زیرا خود را در مقام مقایسه قرار می‌دهند. طبیعتا توسعه‌ای که برای مردم آذربایجان ایران به وجود آید، می‌تواند موجبات تحریک آذری‌های مقیم جمهوری آذربایجان برای پیوستن به ایران را ایجاد کند.

باید توجه داشت که تمام دنباله‌های اقوام مرزنشین ایرانی در تاریخ بخشی از جغرافیای سیاسی یا حوزه تمدنی ایران بوده‌اند و همین مساله فرصتی بی‌نظیر برای احیای این شرایط ایجاد کرده است. البته ذیل این رویکرد کلان نظری، رهیافت های مختلفی مطرح شده که پرداختن به آن‌ها در این بحث نمی‌گنجد.

در طول تاریخ هر زمان دولت مرکزی به دلایلی با مشکلات داخلی مواجه شده، حرکت‌های گریز از مرکز هم افزایش یافته است

سوابق تجزیه‌طلبی در تاریخ معاصر

رویکرد دوم عوامل بیرونی را به عنوان عناصر اصلی فعال‌سازی حرکت‌های تجزیه‌طلبانه دانسته و معتقد است در تاریخ معاصر ایران بسیاری از حرکت‌های گریز از مرکز و تجزیه‌طلبانه اقوام را باید از منظر مداخله قدرت‌های بزرگ جهانی و منطقه‌ای تبیین کرد.

به عبارتی دیگر تفرق اقوام و مذاهب در بسیاری از ادوار باعث شده که دولت‌های مختلف مثل انگلستان، روسیه، آمریکا و حتی برخی کشورهای همسایه مثل ترکیه و عربستان از این شرایط استفاده کرده و با بهره‌برداری از ظرفیت‌های مختلف رسانه‌ای، مالی و اطلاعاتی، این گسل‌ها را فعال کنند.

این موضوع در چند دوره از تاریخ ایران مسبوق به سابقه بوده است. درواقع هر زمان دولت مرکزی به دلایلی با ضعف و بحران داخلی مواجه شده، حرکت‌های گریز از مرکز هم افزایش پیدا کرده و درنتیجه کنترل دولت مرکزی در ابعاد امنیتی و سیاسی محدود شده است.

بر اساس یک قاعده مشترک در نتیجه خلا قدرت دولت مرکزی، دولت‌های دیگر آن خلا را پر کرده‌اند؛ اتفاقی که بعد از دوره مشروطه و سال‌های قبل از کودتای سوم اسفند سال ۱۲۹۹ رخ داد. در این سال‌ها به فراخور چالش‌های ایجاد شده از نهضت مشروطه و ضعف دولت قاجار، دخالت‌های بیرونی افزایش یافت و حرکت‌های گریز از مرکز به ویژه در مناطق مرزنشین ایرانی روندی افزایشی پیدا کرد.

نبردهای اطلاعاتی، تحریم‌های اقتصادی،حمایت‌های رسانه‌ای چندبعدی از سوی بازیگران خارجی و نیز ایجاد تشکیلاتی نظیر کنگره ایالت‌های فدرال، حزب مردم بلوچستان، حزب همبستگی دموکرات اهواز و … در تمام سال‌های بعد از انقلاب اسلامی ادامه داشته است

در ادوار دیگر هم این تحرکات عمدتا همزمان با کاهش قدرت مرکزی شکل گرفته و دشمن از چنین شرایطی برای تامین منافع خود بهره برده است. اگرچه درباره تجزیه‌طلبانه بودن یا نبودن بسیاری از حرکت‌ها روایت ثابتی وجود ندارد و تحلیل‌های مختلفی مطرح شده با این حال برخی مورخان حرکت‌هایی را که از سوی اسماعیل آقا سیمیتقو، قاضی محمد، دوست محمدخان بارکزایی، سید جعفر پیشه‌وری و شیخ خزعل در مناطق مختلفی چون آذربایجان غربی، کردستان، بلوچستان، آذربایجان و خوزستان صورت گرفته، به عنوان نماد حرکت‌های تجزیه‌طلبانه معرفی کرده‌اند؛ موضوعی که البته هرکدام به طور مستقل نیاز به بررسی دارد.

با این حال در اقدامات تقابلی این حرکت‌ها با دولت مرکزی وقت ایران، همواره عامل خارجی و حمایت قدرت‌های بزرگ به وضوح قابل مشاهده است. اگرچه نمی‌توان تمام این حرکت‌ها را مطلقا حرکت‌های تجزیه‌طلبانه به شمار آورد، با این حال تداوم حمایت دول خارجی از اقدامات گریز از مرکز این نخبگان قومی، مخرج مشترک تمام این حرکت‌ها بوده است.

ریشه حرکت‌های گریز از مرکز قومیتی در سال‌های نخست انقلاب اسلامی

در دوره بعد از انقلاب اسلامی به دلیل شرایط ویژه ابتدای انقلاب، رخدادهای مشابهی را تجربه کردیم. بسیاری از حرکت‌های گریز از مرکز که به غلط تحت عنوان جنبش‌های قومی یا جنبش‌های قوم‌گرایانه مطرح می‌شود، در این دوران قابل رهگیری است. به عنوان نمونه می‌توان به حرکت‌هایی که در منطقه کردستان و از سوی حزب دموکرات کردستان انجام شد، اشاره کرد.

این گروهک فعالیت‌های خود را از قبل انقلاب و در دوران جنگ جهانی دوم و تشکیل جمهوری مهاباد شروع کرد، ولی بعد از سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به زمان‌بر بودن تشکیل دولت و خلاء اقتدار دولت مرکزی، شاهد فعال شدن حزب دموکرات کردستان و حزب کومله به رهبری برخی چهره‌های قومیتی کُرد بودیم که با عدم تبعیت از دولت مرکزی و جلوگیری از پس دادن سلاح و حتی تحریم رفراندوم سال ۵۸ و… اقدامات تقابلی خود را در مناطق مرزی برای جدایی مناطق مرزنشین در محدوده استان‌های آذربایجان، کردستان و کرمانشاه تشدید کردند؛ اقدامی که البته ریشه‌های تاریخی هم داشت.

مراجعه به اسناد لانه جاسوسی روشن‌کننده ابعاد این اقدامات است؛ چنان که تنها دو روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد فعال شدن برخی فعالان سیاسی این قوم و اقدام برای تصرف پادگان مهاباد بودیم. در این شرایط «عبدالرحمن قاسملو» از مرزهای غربی وارد کشور شد و به عنوان رهبر این گروهک برای خودمختاری کردستان زمینه‌چینی کرد.

البته همزمانی این وقایع با موجودیت گروهک مائویستی کومله و فعالیت‌های چریک‌های فدایی خلق و… را نمی‌توان بی ارتباط با حمایت آمریکا و تسلط اطلاعاتی این کشور بر وضعیت منطقه تصور کرد، چرا که این کشور درصدد ایجاد موانع اساسی برای دولت نوظهور جمهوری اسلامی بوده است. به هر حال نباید مانعی را که بر اثر انقلاب اسلامی ایران و تشکیل جمهوری اسلامی بر سر راه تامین منافع ایالات متحده در ایران و منطقه ایجاد شد، از نظر دور داشت. بنابراین اقدامات زیادی در روزهای بعد از انقلاب صورت گرفت که عمده مطالبات آنها تجزیه و خودمختاری بود.

تجزیه‌طلبانی که بعد از غرب کشور در کرانه جنوبی و شمال شرقی فعال شدند

به غیر از کردستان در مناطق دیگر ایران نظیر ترکمن صحرا و مناطق جنوبی هم گروه‌هایی با شعار حمایت از توده‌ها و با ادبیات چپ فعال شدند. اگرچه این جریان‌ها به لحاظ ایدئولوژیک و گفتمانی عمدتا تحت تاثیر حمایت شوروی بودند، اما نشانه‌های زیادی مبنی بر حمایت سیاسی و اطلاعاتی ایالات متحده از این جریان‌ها وجود دارد که به برخی از آن‌ها در اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا اشاره شده است. دقیقا مانند حمایت همزمان ایالات متحده و شوروی از عراق در طول سال‌های جنگ تحمیلی، حمایت از این جریان‌ها نیز یکی از نمادهای اشتراک منافع میان رهبران دو بلوک شرق و غرب بود.

تحولات تاریخی معاصر نشان داده که نباید از تداوم راهبرد تجزیه ایران در سیاست خارجی قدرت‌های جهانی غفلت شود

اقدامات حمایتی این کشورها و به طور خاص ایالات متحده در قالب سخت، نیمه‌سخت ونرم قابل ردگیری است. نبردهای اطلاعاتی، تحریم‌های اقتصادی،حمایت‌های رسانه‌ای چندبعدی، ایجاد تشکیلاتی نظیر کنگره ایالت‌های فدرال، حزب مردم بلوچستان، حزب همبستگی دموکرات اهواز و … که در تمام سال‌های بعد از انقلاب اسلامی ادامه داشته، زمانی قابل فهم است که آن را با درنظرگرفتن مداخله قدرت‌های بزرگ رهگیری کنیم.

دکترین «هسته- پیرامون»؛ راهکاری عملیاتی برای کاهش مخاطرات قومیتی

«دشمنی» مفروض سیاست بین‌الملل است و تحریک این قومیت‌ها از سوی آمریکا، انگلستان و روسیه (شوروی) راهبردی همیشگی در سیاست خارجی این کشورها بوده است. هر زمان که در توجه به دغدغه‌های اقوام مرزنشین ایرانی، کوتاهی صورت گیرد و همزمان دولت مرکزی با چالش‌هایی که باعث کاهش کنترلش بر این مناطق می‌شود، مواجه شود، این مناطق می‌تواند در تشدید بحران کشور نقشی تخریبی ایفا کند. در این شرایط، قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای در راستای بهینه‌سازی منافعشان راهبرد فعال‌سازی گسل‌های قومی و نهایتا تجزیه ایران را دنبال می‌کنند.

تحولات تاریخی معاصر نشان داده که نباید از تداوم راهبرد تجزیه ایران در سیاست خارجی قدرت‌های جهانی غفلت شود. آنچه من در کتاب‌های تکاپوی انگلستان برای تجزیه ایران و آمریکا و تجزیه‌طلبی قومی در ایران بررسی کرده‌ام دقیقا ناظر بر همین موضوع است.

در کتاب آمریکا و تجزیه‌طلبی قومی در ایران و در قالب دکترین هسته- پیرامون راهکارهای عملیاتی برای کاهش این مخاطره مطرح شده است؛ تقویت پیوندهای مناطق مرزی با هسته مرکزی ایران که در قالب سه فاز اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مورد توجه قرار گرفته، اساس این دکترین را تشکیل می‌دهد. بر اساس این دکترین سعی شده تا مساله عمدتا تهدیدزای تکثر قومی به مثابه یک فرصت مورد توجه قرار گیرد. بدین منظور راهکارهایی عملیاتی برای نزدیکی مناطق مرزنشین به هسته مرکزی تمدن ایران و در نتیجه جایگزینی هراس از تجزیه به الحاق دنباله‌های اقوام ایرانی در کشورهای همسایه به پیکره اصلی ایران مورد تدقیق قرار گرفته است.

اهمیت این موضوع آنگاه بیشتر قابل ادراک است که به شرایط پرچالش کنونی کشور در مناطق مرزی به خصوص کردستان و بلوچستان توجه شود؛ شرایطی که ساخت آن را نمی‌توان بدون توجه به عوامل خارجی و دخالت ایالات متحده و نیز کشورهایی چون عربستان سعودی و انگلستان به طور کامل تبیین کرد. البته همان‌طور هم که اشاره کردیم این موضوع نافی عوامل درونی نیست که بعضا بسیار هم مهم محسوب می‌شوند./ایرنا

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.